روزهای سخت من 3

تابستان 81 درسم تمام شد.همون تابستان خانواده پدرم به اصفهان نقل مکان کردند.

خوشحال بودم که خانواده در کنارم هستند.

یه خونه نزدیک به ما  رهن و اجاره کردند.

میتونستم کیوان رو به مامان بسپارم و با دوستانم به سینما بروم.

میتونستم با خواهرا به مراکز خرید بروم و از اینکه کسی پشت در اتاق پرو منتظر بود تا نظرش رو اعلام کنه خوشحال بودم.


هفته آخر شهریور دوربین به دست کیوان رو بدرقه مدرسه کردیم.

خودم هم پیگیر کارهای فارغ التحصیلیم بودم.

بهترین روزهای عمرم رو در کنار خانواده و شهری که دوست داشتم میگذروندم.


مادرم از اینکه می دید من تنبل شدم و پیگیر کار نیستم ناراحت بود.

بعد از پایان مدارس به شهر خودم اومدم و پیگیر کارهام شدم، یه درخواست جهت آزاد سازی مدرکم دادم اما موافقت نشد.

مجبور شدم همونجا مشغول بکار بشم.فرستادنم واحد آمار و فناوری اطلاعات.

واحد آمار خوب بو،  به رشته من میخورد اما تصمیم گرفتن من در واحد فناوری اطلاعات  که هیچ ربطی به رشته ام نداشت مشغول بکار شوم.

مدیرمون بسیار سخت گیر بود.

تو اون مدت من کابل شبکه کشیدم، سوکت زدم، ویندوز عوض کردم، نرم افزارهای افیس رو خود خوان یاد گرفتم چون مجبور بودم پاورپوینت درست کنم و جداول اکسل رو تنظیم کنم.اون موقع فقط بچه های کامپیوتر پاورپوینت و اکسل و اکسس بلد بودن و بخاطر همین موضوع کارشون زیاد بود.

 سختگیریهای مدیرمون باعث شد من در کارم پیشرفت کنم و به نیروی اصلی واحد فناوری اطلاعات  تبدیل بشم.


نظرات 3 + ارسال نظر
شکوفه شنبه 25 دی 1400 ساعت 19:17

کاش زود به زود وبیشتر مینوشتی

شکوفه جان ممنون که به اینجا سر میزنی
سعی میکنم زودتر بنویسم

ربولی حسن کور جمعه 24 دی 1400 ساعت 13:19 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
خانواده تون به خاطر شما اومدن اصفهان؟
مگه نمیدونستن شما باید برگردین شهرتون؟

سلام دکتر
خانوادم بخاطر قبولی دوتا از برادرام در دانشگاههای اصفهان به اصفهان اومدن.
من قصد برگشت نداشتم فکر میکردم مدرکم آزاد میشه

نسرین چهارشنبه 22 دی 1400 ساعت 23:52 https://yakroozeno.blogsky.com/

متاسفانه خیلی افرادی که بنا به رشته تحصیلیشون کار پیدا نمی کنن زیاد شده. پسر منهم طراح وبسایته ولی داره وسایل ماشین می فروشه!
ولی باریکلا به همتت که به خودت یاد دادی. مشخصه که انسان سخت کوشی هستی.
رئیست شاید از اون سختگیراییه که قلباً مهربونه که با وجود اینکه محیط کار رو برات سخت کرده ولی باز با لحن سپاسگزاری و قدرشناسی ازش حرف می زنی.
منتظر بقیه خاطراتت هستم.

متاسفانه همین طوره
رییس ما معتقد بود بچه های کامپیوتر از واحد فناوری اطلاعات برای کارهای خودشون مثل فروش تجهیزات و نرم افزارهای خودشون استفاده میکنن.
من همیشه از ایشون سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد