چرا همیشه من کوتاه میام؟؟؟


اواخر مهر ماه بود، مدیر جدید هر صبح به اتاقها سر میزد و صبح بخیر می گفت، ما هم بسیار خوشحال و به به گویان.

یه روز در حین بازدید صبحگاهی از اتاق ما تعریف کرد و گفت این اتاق بخاطر گلهای زیبایی که گذاشتین انرژی خاصی داره.

یه روز دیگه از بوی مطبوع اتاق تعریف کرد.

بازدیدهای صبحگاهی  کمتر و کمتر شد.

یه هفته بعد به ما اعلام شد که اتاق رو تخلیه کنید چون یه آقای دکتر محترم با کارشناس مربوطه نظرشون اتاق ما رو گرفته.

اعتراض ما راه به جایی نبرد، گفتند ما تصمیم میگریم کی کجا بشینه.

ما سه نفر( تو این پست از همکارام گفتم) رو به سه اتاق دیگه منتقل کردن، یه نفرمون که زبون دارزتری داشت به یه اتاق باریک و تنگ یه نفره منتقل شد، چون تنها بود راضی بود و دیگه اعتراضی نکرد.

من به اتاقی که بزرگ بود و دوتا خانم اونجا بودن منتقل شدم.

روز اول از شدت گرمای اتاق نمیتونستم اونجا بشینم، به همکارم گفتم اینجا خیلی گرمه اگه میشه اسپلیت رو خاموش کنید، در جواب گفت مشکل خودته

احساسم مثل کسی بود که یه جایی مهمونه و صاحب خونه چشم دیدنشو نداره.


بعد از یه ماه دوباره زمزمه هایی شنیده میشد که برای یه نفر که تازه یه پست مدیریتی براش درست کردند دنبال اتاق مناسب میگردن.

بله؛ اتاق مناسب ایشون اتاق ما بود و کسی که باید جابجا میشد من بودم.


یه هفته مقاومت و اعتراض باعث شد که سراغ همکار مجرد و اتاق تکنفره برن، قصدشون این بود که یه آقا رو از یه اتاق دیگه منتقل کنن به اتاق تکنفره و دونفره بشن.


همکار مجرد به شدت معترض بود، بعد از اینکه اعتراضش راه به جایی نبرد استعفا نامه نوشت، مدیر جوان و بی تجربه هم فورا امضاش کرد.

من از شرایط بوجود آمده برای همکارم ناراحت بودم، میدونستم این استعفا نامه جهت منصرف کردن مدیران بوده و بس.


همکار رو راضی کردم از استعفا منصرف بشه و رضایت بده یکی بیادکنارش، اگه خانم باشه مشکلی ندارم، بخاطر اخلاق خاصی که داره هیچ همکار خانمی قبول نکرد هم اتاقیش بشه

 راهی نبود جز اینکه خودم برم، روز بعد وسایلم رو جمع کردم و به اتاق باریک منتقل شدم.



همکار

سه تا همکار خانم تو یه اتاق هستیم،  سه تامون هم تو یه رنج سنی هستیم، دوتا متاهل و یه مجرد


وقتی من و همکار متاهل از چالشهای بچه داری مثل بد غذایی یا تایم خواب  صحبت میکنیم همکار مجرد همه تقصیر ها رو گردن ما میندازه

اعتقاد داره ما والدین سختگیری نیستیم و این مسئله باعث شده بچه هامون بدعادت شوند.


هفته پیش پسر یکی از همکارای آقا خودکشی کرد،

همکار مجرد ما اعتقاد داشت که مادرش بلد نبوده زندگیشو جمع کنه و بچه هاشو درست تربیت کنه،

 در حالی این نظر رو میده که فقط یه بار خانم همکار رو دیده و برام جالبه که چرا تربیت رو وظیفه مادر میدونه فقط.