سفرنامه شهریور 1402 قسمت دوم

مشخص شد که صندوق ماشین رو زدن ولباسهایی مثل کت و شلوار مردونه و زنونه لباسهای  و وسایل چای خوریی رو بردن، ضد حال بدی خوردیم.بیشتر از همه برا لباسهای جاری ناراحت بودیم.

صندوقها رو بستیم و راهی شدیم، صبحونه رو دماوند خوردیم و به راهمون ادامه دادیم، گدوک آش رشته و آش دوغ خوردیم و از سرما لرزیدیم.

برای نهار به اکبر جوجه مرکزی ساری رفتیم، به نسبت بقیه اکبر جوجه ها خوب بود. هوا تاریک شده بود که به گرگان رسیدیم، با همکاری جاری شام رو مهیا کردیم، بچه ها آخر شب یه دوری تو شهر چرخیدن.

فردا تا ساعت 10 خواب بودیم، بعد از صبحانه کیوان خانواده عموش رو به نهارخوران و زیارت برد، من خونه موندم و نهار رو آماده کردم.


ساعت 5 نهار خوردیم ومن و جاری و بچه های بزرگتر راهی بازار شدیم،همسر و کسری و برادر همسر خونه موندن و گفتن نهایتا این اطراف یه چرخی میزنیم.

خریدامون رو انجام دادیم و رفتیم که بستنی بخوریم، همسر زنگ زد که کسری تب داره، با برادر تماس گرفتم و داروهای تجویزی رو از داروخانه گرفتیم.

کسری تا صبح بدون هیچ علامت دیگه ای تب داشت. صبح زود بعد از خوردن صبحانه به راهمون ادامه دادیم.به پارک ملی زیبای گلستان که رسیدیم برای خودن چای توقف کردیم، هر توقفمون یه ساعت طول میکشید.

ساعت 3 به بجنورد رسیدیم، نهار خوردیم و در پارک شهر استراحت کردیم و بعد از خوردن چای به راهمون ادامه دادیم.سر راهمون از شهر فاروج گردو و کشمش خریدیم.برادر همسر نصف مغازه های اونجا رو بررسی کرد تا بالاخره رضایت داداز یکیشون گردو بخره.

آخرای شب خسته و کوفته به هتل رسیدیم، شام خوردیم و خوابیدیم.

تب کسری هنوز قطع نشده بود،من و همسر به یکی از مراکز درمانی که طرف قرارداد بیمه مون بود بردیمش، همینکه داخل شدیم خانمی جلو اومد و به من تذکر داد که باید چادر سر کنیم

از درمونگاه بیرون اومدیم برای یه درمونگاه دیگه اسنپ گرفتیم، تشخیص دکتر التهاب سینوسها بود و شربت ازیترو تجویز کرد.

موقع نهار به هتل رسیدیم، بعد از خوردن نهار من و جاری به حرم رفتیم و بازارهای اطراف حرم رو دیدیم، بچه ها به شهر بازی رفتن و کسری و باباش هتل موندن.

بعد از ظهر روز بعد به طرقبه رفتیم، در یکی از کافه ها که ویو خوبی داشت نشستیم و چای سفارش دادیم، گرونترین چایی که تو عمرم خوردم.تا عصر اونجا بودیم، بچه ها برای رفتن به شهر بازی عجله داشتن، ما رو به پاساژ نیکا و آرمیتاژ رسوندن و رفتن.من و جاری تو پاساژها چرخی زدیم و با اسنپ به هتل برگشتیم.

روز بعد قبل از ظهر هتل موندیم و هیج جا نرفیتم، کیوان و پسر عموش از ظهر به سرزمین موجهای آبی رفتن، برادر همسر و جاری به حرم رفتن، من و همسر، دلوان و کسری رو که حالش بهتر شده بود به شهر بازی بردیم. بازارهای اطراف شهر بازی مثل الماس شرق و بازار روسها رو گشتیم و هیچی نخریدیم، مشهد فقط زرشک و زعفون و هل برای سوغاتی خریدیم.

پنچ شنبه ظهر هتل رو تحویل دادیم و همونجا نهار خوردیم، ساعت 2 به سمت شاهرود حرکت کردیم، از شهرهای سبزوار و نیشابور گذشتیم و تو هر کدوم نیم ساعتی توقف داشتیم.شب شاهرود موندیم و فردا صبح نچندان زود به سمت قم حرکت کردیم، نهار گرمسار بودیم، رستوران نزدیک پارک شهر بود، غذا رو گرفتیم و بساطمون رو تو پارک پهن کردیم.بعد از خوردن نهار و دم کردن چای به راهمون ادامه دادیم.

اوایل شب به کاشان رسیدیم، اقامتگاهمون نزدیک باغ فین بود، وسایلمون رو جاگیر کردیم و پیاده به سمت کوچه های اطراف باغ حرکت کردیم،کوچه های اطراف پر از کافه و رستوران و فست فود بود،ماشینها با موزیکهای بلند دور دور میکردن، تا بحال این چهره از کاشان رو ندیده بودم.

شنبه بعد از خوردن صبحانه در محوطه اقامتگاه، وسایل رو جمع کردیم وبه سمت باغ فین حرکت کردیم، از باغ و حمام و موزه ی باغ بازدید کردیم، دوست داشتم ساعتها زیر سایه درختان بلند باغ بشینم و به صدای آب گوش بدم.بعد از بازدید از باغ به سمت مقصد حرکت کردیم.

نظرات 2 + ارسال نظر
مهربانو یکشنبه 9 مهر 1402 ساعت 16:45 http://baranbahari52.blogsky.com/

آخی یادش بخیر بچه بودیم چقدر ناهارخوران و ماجراهای یک شب توقفش جذاب بود .
والا دزد هم با معرفت و بی معرفت داره . دزدی که به مسافر بزنه خیلی بی معرفته

از نهار خوران،اکثر ایرانیا از شمال تا جنوب خاطره دارن
ما بواسطه اینکه دادشم 7 سال اونجا دانشجو بود و دوسال هم طرح، خیلی به این منطقه رفت و اومد داشتیم.
آره واقعا

ربولی حسن کور یکشنبه 9 مهر 1402 ساعت 11:10 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
چه خوب که پسرتون بهتر شدن.
چیزهائی هم که بردند فدای سرتون گرچه میدونم که ناراحت شدین.
نهارخوران میعادگاه همیشگی ما در دوران کودکی موقع سفر به مشهد بود اما زیارت را هنوز ندیدم.
زیارتتون هم قبول

سلام دکتر
ممنون
اولش ناراحت شدیم، زیبایی جاده وسرسبزی سواد کوه ناراحتی رو یادمون برد.
زیارت قبلا خیلی بکر بود، الان ساختمان سازی زیادی انجام شده و زیبایی اون منطقه رو نابود کرده.
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد