با اینکه در ماه یک الی دوبار به شیراز میریم هیچ وقت برام تکراری نمیشه، تعطیلات عید فطر هم همراه کیوان و دلوان رفتیم شیراز ، قرار بود عصر برگردیم
برادرم زنگ زد و گفت ما هم داریم میایم شیراز و خونه گرفتیم برای امشب، شما هم بمونید
به همسر زنگ زدم و اطلاع دادم که شب رو شیراز میمونیم.
سر راه از مجتمع خلیج فارس غذا گرفتیم و چون هنوز ماه رمضون تموم نشده بود مجبور شدیم تو ماشین نهارمون رو صرف کنیم
بعد از نهار از فروشگاههای مجتمع دیدن کردیم، بدون هیچ خریدی از مجتمع خارج شدیم و به سمت معالی آباد راه افتادیم.
مجتمع نگین از جاهای مورد علاقه ی من در شیرازه، اکثرا نسل جون اونجا رفت و آمد دارن و انرژی خاصی از شور و شعفشون میگیرم
دلوان دوتا چاپستیک برای خودش و کسرا خرید، من یه بالش گردنی برای ماشین خریدم
غروب شده بود و هوا رنگ خاصی داشت،از اونجا به سمت باغ ارم حرکت کردیم، بارون بهاری به شدت میبارید، زیر بارون قدم زنان از بلوار ارم رد شدیم، بوی بهارنارنج و بارون آدم رو مست میکرد.
دوست داشتم تا خود صبح تو خیابونا راه برم ، اینقد که هوا ملس و خوش بو بود، مدام این شعر رو زیر لب زمزمه میکردم خوشا شیراز و وصف بی مثالش.
به سمت حافظیه حرکت کردیم تا به برادرم ملحق شویم، از حافظ دیدن کردیم ولی شلوغی زیاد اجازه لذت بردن و خلوت کردن با جناب حافظ رو نمی داد.
بارون بند اومده بود و هوا کم کم سرد میشد، خسته بودیم اما دل کندن از خیابونا برامون سخت بود
به مجتمع ستاره فارس رفتیم ، یه پیراهن جین برای خودم خریدم یه قمقمه برای دلوان، کیوان هم طبق معمول چیزی نخرید.
ساعت از 12 شب گذشته بود،از فست فودهای نزدیک مجتمع شام گرفتیم و رفتیم خونه رو تحویل گرفتیم، ساعت 2 شام خوردیم، حدودای ساعت 3 خوابیدیم.
روز جمعه یک اردیبهشت روز گرامی داشت سعدی بود.بعد از خوردن صبحانه راهی سعدیه شدیم، جناب سعدی مهمونای زیادی داشت، یه عده موزیک شاد گذاشته بودن و میرقصیدن، رهگذرا هم یه دور همراهی میکردند، بعد از زیارت سعدی از باغ دلگشا هم دیدن کردیم.
نهار گرفتیم و به خونه برگشتیم، بعد از خوردن نهار وسایلمون رو جمع کردیم و راهی شدیم، بارون دوباره باریدن گرفت، سرتاسر مسیر برگشت باغهای میوه با رنگ سبز روشن بهاریشون خودنمایی میکردن. دشتهای سبز و ویلاهای زیبای مسیر یه تکه از رویاهامو به رخم میکشیدن.
سلام عزیزم خوبی![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
اتفاقا مادوساله که نیت داریم تو اردیبهشت بریم شیراز اما نمیشه!!!انشالله سال دیگ میریم...میگن تاسه نشه بازی نشه لابد تواینم صدق میکنه
چ پست زیبایی
ممنون عزیزم
ان شالله نصیبتون میشه
من شیرازی ام ،اما ازش دورم ....منو پرت کردی وسط خاطرات کودکی....خونه شیراز خیابون ارم بود ....بهار بوی بهار نارنج حجم زیادی از عشق .....جوونهای عاشق دست تو دست هم ...خیلیییی مطابت خوب بود..
خیابون ارم بهشته، هر وقت دلم میگیره دوست دارم تو این خیابون قدم بزنم
چه عنوان زیبایی
دلم شیراز میخواهد![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
کمی تا قسمتی ابری
ان شاالله میطلبه
سلام عزیزم
منم بردی به خاطرات شیراز و وضع بی مثالش
ششم اردیبهشت ۱۳۸۶ یا شایدم ۱۳۸۷..الان مطمئن نیستم کدوم سال بود
متاسفانه نیکان رو هنوز نبردیم شیراز زیبا
سلام عزیزم
شیراز از اون شهرایی هست که باید چند بار ببینیش، مخصوصا فروردین و اردیبهشت.
من هم دوست دارم بچه هام به همه شهرهای ایران سفر کنن و با فرهنگ گسترده و متنوع اقوام ایرانی آشنا بشن
به به چه حال خوبی داشت این پست
پر از آرامش و زیبایی بود . ممنون که ما رو هم شریک سفرت کردی عزیزم .
ممنون عزیزم
حال دلتون همیشه خوش باشه، ما از وجود نازنینی مثل شما آرامش میگیریم
سلام
قبول نیست!
ما هم اردیبهشت 1395 شیراز بودیم
حق دارین این قدر عاشقش باشین
سلام دکتر
![](//www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
سفر به شیراز خیلی لذت بخشه مخصوصا اردیبهشت