وقتی کیوان سه سالش بود توی گرمای تیرماه با شوق و ذوق به شیرینی سرای خانم طلا سر میزدم و آلبومها را با دقت بررسی میکردم تا کیک دلخواهمو سفارش بدم.
یه سال باب اسفنجی سفارش میدادم، یه سال میکی موس و سال بعد کیک فوتبالی
توی همون گرما، کیک رو با تاکسی میاوردم خونه و بساط یه تولد شلوغ رو راه مینداختیم
این چند سال دیگه از تولد کیوان تو خونه خبری نیست، ترجیح میده با دوستاش تولدشو بگیره
صبح روز تولدش یه پیام تبریک براش میفرستم و کادوشو نقدی براش واریز میکنم.
تولد دلوان هم توی گرمای تابستونه،
از اول تابستون به ما گوشزد میکنه که داریم به تولدم نردیک میشیم آماده باشید
ولی من حوصله قبلی رو ندارم، نمیتونم مثل کیوان از قبل براش مدل کیک انتخاب کنم و تدارک بچینم.
پنچ شنبه گذشته اصرار داشت که تولدشو یه هفته زودتر بگیرم،
از شیرینی سرا، کیک آماده گرفتیم و بادکنک باد کردیم و چندتا کادو از طرف همه اعضای خونه براش گرفتیم.
یه تولد خودمونی براش گرفتیم ولی انگار راضی نبود
دیشب میگه مامان تولد واقعیم یه کیک بگیر ببریم خونه باباجون اونجا هم جشن بگیریم
آخخی عزیز دلم، تولد از نظر بچه ها خیلی مهمه شاید پسر بیچاره متولد مرداد اینطوری می کنید من هم مرداد هستم مردادی ها مهربان با گذشت فداکار هستند خودم نمی خوام تعریف کنم اما بدون هیچ چشمداشتی مضایغه نمی کنم کمک می کنم حتی مریض داری می کنم غذا درست می کنم کادو خریدم تولد من هم متاسفانه همیتطور شد به خودم گفتم تولدت مبارکه![](//www.blogsky.com/images/smileys/119.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/117.png)
:![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
کیوان خودش دوست داره تولدشو در کنار دوستاش بگیره، لابد بیشتر خوش میگذره
کوچولوها رو هم کم و بیش با یه تولد کوچیک و خودمونی راضی میکنیم
سلام
تولد با دوستان لذتبخشه اما با خانواده یه جیز دیگه است
سلام دکتر
من هم خانوادگی دوست دارم اما جونا یه چیز دیگه میخوان
آخخی عزیز دلم، تولد از نظر بچه ها خیلی مهمه و براش کلی برنامه دارن به نظرشون مهمترین اتفاق دنیاست. قصد فضولی ندارم ولی چون منم تجربه اختلاف سنی بچه ها رو دارم و همینطور تفاوت حوصله قبل و الان خودم رو به نظرم تا اونجایی که براتون امکان داره مثل پسر اولتون براش وقت بذارید هم خودتون حس بهتری دارید و هم پسر کوچولو.![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/124.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/124.png)
ممنون شادی جان
درست میگید باید براش وقت بذارم، تصمیم دارم سالهای بعد اگه زنده بودم از قبل براش تدارک ببینم
خب اگه دلت نمیخواد بگو نه.
شرایط حال و هواتو فقط خودت خوب می دونی
دیروز که کاردستی درست میکردم با هم گفتگو داشتیم، شرایطمون رو براش توضیح دادم و نتیجه گیری رو به عهده خودش گذاشتم
آخر شب گفت که نظرش عوض شده و نیازی نیست دوباره تولد بگیره