سفرنامه استانبول 3


همسر اهل بازارگردی نیست، من و کیوان و دلوان و رها به مرکز خرید اولیویوم رفتیم، قبل از ظهر فروشگاهها رو دیدیم و قیمتها رو پرسیدیم، برای نهار به رستوران طبقه بالا رفتیم و نهار سفارش دادیم.بعد از نهار به کافه ای که باکن رو به دریا داشت رفتیم و چای و نسکافه و بستنی  سفارش دادیم،

هوا خوب بود و منظره دریا از دور زیبا بود.دوست نداشتم از محیط کافه جدا شم.خریدها رو انجام دادیم و سوار بر متروبوس به سمت خانه برگشتیم.

از بازارها 4 یا 5 تا بیشتر نرفتیم، ترجیح دادیم بیشتر به گشت و گذار در شهر بپردازیم.

 یه روز مخصوص محله بشیکتاش و کاخ دلمه باغچه بود. از اسکله امینونو سوار فری شدیم و اسکله بشیکتاش پیاده شدیم. به کاغ دلماباغچه رفتیم،و از سوئیت های تشریفاتی بازدید کردیم.

برای صرف نهار به سمت میدان بشیکتاش حرکت کردیم، میدان و کوچه های منتهی به آن پر از کافه و رستوران و فروشگاه بود، یکی را انتخاب کردیم و غذا سفارش دادیم، من دوباره دنر سفارش دادم.

از فروشگاههای اطراف میدان دیدن کردیم و در کوچه های پر از هیاهوی محله قدم زدیم.



روز بعد تاکسی دربست گرفتیم و برای اولین بار با خواهر جان راهی مقصد شدیم.برای صرف صبحانه به ساحل وست مارینا رفتیم.ساحل کوچکی داشت  با کافه ها و رستورانهای زیبا، به یکی از رستورانها که از بقیه بزرگتر بود و تنوع غذایی بیشتری داشت رفتیم.



روزهای بعد دوبار به منطقه آسیایی  رفتیم، از مسجد زیبای چاملیجا دیدن کردیم،به خیابون بغداد رفتیم و از فروشگاهها و پارکهای زیبای این خیابان دیدن کردیم.به اسکله اسکودار رفتیم و کنار ساحل به آواز خواننده های خیابانی گوش دادیم، بلوط و ذرت خوردیم و کنار ساحل قدم زدیم.

با اینکه چند با به اسکله امینونو رفته بودیم هنوز مسجد ایاصوفیا  و بازار سرپوشیده استانبول نرفته بودیم، روزهای آخر به بازار زیبا و پر از رنگ و بوی استانبول اختصاص داشت.



10خرداد بلیط برگشت داشتیم، ساعت 2 پرواز داشتیم، ساعت 10 به فرودگاه رسیدیم، بعد از تحویل بار به گشت و گذار در فرودگاه گذشت. شب تهران موندیم و پنچ شنبه صبح به سمت شهر خودمون حرکت کردیم.


نظرات 3 + ارسال نظر
نسرین سه‌شنبه 10 مرداد 1402 ساعت 01:45 https://yakroozeno.blogsky.com/

مشخصه بهتون خوش گذشته. من عاشق سفرم. همیشه میگم اگه یه بار دیگه می تونستم برگردم به بیست سالگی، فقط کار می کردم که خرج سفرم به یه گوشه ی دنیا فراهم بشه. دنیا رو می گشتم.

هشتاد درصد پس انداز من هزینه سفر میشه

سید محسن دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت 17:39

برای درک کامل عشق، باید بدانیم چه مواردی عشق نیستند و به گونه منفی، عشق را بشناسیم.

ربولی حسن کور چهارشنبه 28 تیر 1402 ساعت 13:10 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
چقدر حیف که پسرتون اول سفرتونو از دست داد.
دولما باغچه را من وقتی رسیدم درش را بسته بودند و تعطیل شده بود! قشنگ بود؟
بازار استانبول را هم تا به حال ندیدم شاید توی سفرهای بعدی

سلام دکتر
تصمیم یهویی ما و قوانین خروج مشمولین از کشور باعث شد کیوان نتونه از اول سفر همراهمون باشه، واقعا حیف شد

خیلی زیبا بود، ما همه قسمتهاشو ندیدیم.
ان شاالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد