یلدای ما اینگونه گذشت

از اول آذر تصمیم داشتیم شنبه بین تعطیلیها رو مرخصی بگیریم و یه سفر چند روزه به شوشتر و دزفول داشته باشیم، خونه برادرها تا اهواز 270 کیلومتر و برنامه این بود که چهارشنبه حرکت کنیم و شب خونه برادر جان باشیم، شنبه هم برگشتن خونه اون یکی بریم.

همون روزها برادر جان تماس گرفتن و گفتن همه ی خانواده شب یلدا  خونه ما دور هم باشیم. ما هم سفر رو کنسل کردیم دیگه نمیصرفید دوهفته پشت سرهم مسیر پر پیچ و خم رو طی کنیم. وسط همون تعطیلی خبر رسید که مهمونی یلدا کنسل شده، چرا؟ چون زن داداش به همسرشون گفتن فقط خانواده رو دعوت کنیم و دوستان رو دعوت نکنیم، داداش هم به تریج قباش برخورده که چرا دوستان من نباشن.داداش علاقه زیادی به بازی مافیا داره و ترجیح میده دورهمیا شلوغ باشه تا بتونه مافیا بازی کنه.

زن داداش به شدت ناراحت بود و میگفت شما کاری به اون نداشته باشید حتما بیایید، ما هم برای اینکه بحثی بینشون پیش نیاد قبول نکردیم، از اونا دعوت کردیم که بیان شهر ما، اما داداش افتاده بود رو دنده لج و قبول نکرد( خدا به زن داداشم صبر بده با این اخلاق شوهرش)

اون یکی داداش زنگ زد و گفت بیاین خونه ما شب یلدا دور هم هستیم و فردا شبش هم تولد همسرمو با هم جشن میگیریم. قبول کردیم و قرار بود روز چهارشنبه با بقیه  راه بیفتیم.

روز چهارشنبه زودتر از اداره زدم بیرون و رفتم دنبال دلوان و کسری،رنگ و روی کسری پریده بود، میگفت حالم خوب نبود چند بار میخواستم بالا بیارم.

رفتن ما هم کنسل شد و خونه موندیم و از بچه ی بیمار مراقبت کردیم.


پنجشنبه قبل از ظهر با همسر هندوانه و خرمالو و آجیل و بقیه خرت و پرتها رو خریدیم. عصر من و دلوان به کافه سرکوچه رفتیم و همسر پیش کسری موند.دلوان با میز یلدای کافه عکس گرفت و شیک سفارش داد، من هم چای سبز.کافه کم کم شلوغ میشد و میزها از قبل رزرو شده بودند، به ما گفتن تا ساعت هفت میتونید اینجا باشید.


برگشتیم خونه، حال کسری بهتر شده بود، وسایل رو برداشتیم و رفتیم خونه پدر جان،میز یلدا رو با کمک مادر جان چیدیدم. بر عکس سالهای قبل که اکثر خواهرا و برادرا حضور داشتن اینبار فقط من و بچه هام و بابا و مامان بودیم.





نظرات 1 + ارسال نظر
ربولی حسن کور یکشنبه 3 دی 1402 ساعت 13:41 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
حیف شد که سفرتون کنسل شد اما عوضش دل پدر و مادرتونو شاد کردین.

سلام دکتر
پدر و مادرم واقعا خوشحال شدند، خودشون هیچ برنامه ای نداشتن و اولین سالی بود که یلدا تنها بودن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد