سفرنامه استانبول 2


هوا هنوز تاریک بود که از خواب بیدار شدم بارون شدیدی میبارید، چای دم کردم و بساط صبحانه رو آماده کردم، خواهر جان و دختراش بعد از خوردن صبحانه راهی محل کار و مدرسه شدند.

پاسپورت کیوان بالاخره به دستش رسید و برای عصرجمعه بلیط گرفت.

 پنچ شنبه هنوز بارندگی ادامه داشت   یه سر به پنچ شنبه بازار محله زدیم و مواد غذایی خریدیم، بیشتر غرفه ها بخاطر بارندگی نیومده بودند، قیمتها به نسبت سایر بازارها مناسب بود.


جمعه به همراه یکی از اقوام و خانواده اش به پارک ساحلی فلوریا رفتیم، اقایون و بچه ها مشغول بازی شدن،ما  خانمها پاساز گردی رو ترجیح دادیم. تا عصر اونجا بودیم، کنار ساحل قدم زدیم، املت درست کردیم، چای و شیرینی خوردیم و عصر برگشتیم.


جمعه به شدت بارون میبارید، خونه موندیم و منتظر اومدن کیوان شدیم.

کیوان آخر شب رسید.

شنبه صبح من و همسر و کیوان و رها به سمت اسکله امینونو حرکت کردیم. بلیط کشتی جزایر پرنس رو گرفتیم، مقصدمون بیوک آدا بود.یه ساعت تا حرکت کشتی وقت داشتیم، از دکه های ساحل دونر گرفتیم و روی سکوی اسکله نشستیم ،هیاهوی اسکله رو تماشا میکردیم و ساندویچها رو میخوردیم.

ساعت 11 سوار کشتی شدیم، طبق تجربه قبلی و سردی هوا داخل کشتی نشستیم. از بوفه چای و آب پرتقال گرفتیم.کشتی به آرامی آبها را می شکافت و جلو میرفت.


به جزیره که نزدیک شدیم به طبقه بالا رفتیم.منظره سرسبز جزیره به همراه ویلاهای پلکانی از دور خودنمایی میکرد.بعد از پیاده شدن ،از کوچه های شلوغ و پر از کافه و فروشگاه که بیشتر صنایع دستی بودند گذشتیم. میشد دوچرخه اجاره کرد یا با ماشین های مخصوص جزیره تردد کرد.



 قدم زنان کوچه ها و خیابانهای جزیره رو طی کردیم و به تماشای  ویلاهای زیبا با معماری قدیمی پرداختیم.بعد از رد کردن خیابانی با شیب تند کمی استراحت کردیم و به راهمون ادامه دادیم.هرجا ویلایی بنظرمون خیلی خاص و زیبا بود عکس میگرفتیم.به جاهای خلوت رسیدیم، از جنگل کاجها گذر کردیم و نفس زنان به بالای جزیره رسیدیم، نمای جزیره از بالا بسیار زیبا بود ،حیف بود بخاطر سربالایی این نما رو از دست بدیم.بهشتی آرام زیر پایمان قرار داشت.


نهار به یکی از رستورانهای نزدیک ساحل رفتیم. بستنی خوردیم و در کوچه های ساحلی جزیره قدیم زدیم.



هوا کم کم سرد میشد، سوار کشتی شدیم و به سوی اسکله کادیکوی حرکت کردیم.یه دسته از پرندهای زیبا ما رو همراهی میکردند.


ادامه دارد...
نظرات 3 + ارسال نظر
نسرین سه‌شنبه 10 مرداد 1402 ساعت 01:48 https://yakroozeno.blogsky.com/

آره باید برم تلافی کنم

ربولی حسن کور سه‌شنبه 27 تیر 1402 ساعت 16:56 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
من یک بار رفتم بیوک آدا اما ماشینی ندیدم. ماشین مخصوص داره؟
ببخشید سفرنامه استانبول ۲ با سفرنامه استانبول قسمت دوم چه فرقی داره؟

سلام دکتر
بجای کالسکه، ماشینهای برقی برا جابجای گردشگرا گذاشتن حدودا دوازده نفر جا داره.
شماره ها رو درست کردم

نسرین دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 12:30 https://yakroozeno.blogsky.com/

به به.
هشت ماه استانبول بودم و هیچکدوم از جزیره هاشون نتونستم ببینم (چون پولمونو یکی بالا کشیده بود) بدم نمیاد وضعیت اونجا سفید شد با پسرم برم خوش بگذرونم.
امیدوارم بگی خیلی بهتون خوش گذشته. بدترین خاطرات من اون هشت ماه لعنتی بود

نسرین جان خاطرات اقامتت تو استانبول رو خوندم خیلی سختی کشیدی اون دوران
به ما خیلی خوش گذشت مطمئنم به شما و آقا مزدک هم خوش میگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد