صبح جمعه با صدای بارون از خواب بیدار شدم.خونه تاریک بود و کمی سرد.
یه پتو نازک دور خودم پیچیدم و رفتم تو هال، منظره روبرم یه تکه از بهشت بود.
بارون، درختان بلوط رو حسابی نوازش کرده بود، در زیباترین حالت خودشون بودند.
محو در زیباییشون بودم، انگار زمان برام استپ شده بود.
رفتم تو آشپزخونه و در بالکن رو باز کردم، کوههای دوردست رو برف پوشیده بود.
تصمیم داشتم همسر رو بیدار کنم که بره نون و تخم مرغ بخره، اومدم تو اتاق، تصمیم عوض شد.
زود لباس پوشیدم و رفتم نونوایی، شلوغ بود،نوبتم که شد نون گرفتم و از سوپری کناریش تخم مرغ و پنیر روزانه خریدم.
بارون همچنان با شدت میبارید.
وقتی برگشتم همسر چای رو دم کرده بود.نیمرو درست کردم با پنیر و نون گرم خیلی چسپید.
هوس شله ماش کرده بودم، شله ماش با برنج محلی و ماش و گوشت و کنجد و پیاز درست میشه و با رب انار ملس سرو میشه.
در گروه خانواده پیام دادم کی امروز درست میکنه؟
مامان گفت من دارم موادشو آماده میکنم، برا شما هم اضافه میکنم.
برا بچه ها کته گوجه با سیب زمینی درست کردم.
خودم و پسر کوچیکه رفتیم پیش مامان نهار خوردیم، مامان یه ظرف هم برا همسر داد.
بعد از ظهر هم رفتیم جهاز خواهر کوچیکه رو بار زدیم و بردیم خونه دوماد چیدیم.ساده و بدون ساز و دهل
عکسها در ادامه
به به چه پست خوشمزه ای!
عروسی مبارک
ممنون نسرین جان
عکس اول چه حال خوبی داره :)
به سلامتی و دل خوش. الهی کنار هم حالشون خوب باشه و هم خوشبخت کنن
وقتی کنار این پنچره بزرگ میشینم آرامش میگیریم.خوشحالم که عکسش همون حسی که من دارم رو منتقل میکنه.
ممنون رها جان
وای چه منظره قشنگی من اگ خونم یه همچین منظره ای داشت ازخونه بیرون نمیرفتم
کلاچه جمعه خوبی بود ازصبح شیرین بود تاجهاز و شله ماش مامان پز
برای خواهرتون یه عالمه آرامش وخوشبختی ارزودارم
امسال که دنبال خونه میگشتم عاشق این خونه شدم بیشتر به خاطر ویویی که داشت.
ممنون زهرا جان
سلام
ازدواج خواهرتون مبارکه
با خوندن این پست میتونم با اختلاف نه چندان زیادی بگم ساکن کدوم منطقه هستید!
ممنون دکتر
مشخصه با هم نقاط فرهنگی مشترکی داریم دکتر جان